محمدطاها قدرخواهمحمدطاها قدرخواه، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
فاطمه قدرخواهفاطمه قدرخواه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
محمدعلی قدرخواهمحمدعلی قدرخواه، تا این لحظه: 7 سال و 28 روز سن داره

سه تایی ها

*محمدطاهامتولد۲۵ مرداد۸۹ **فاطمه متولد۱۴شهریور۹۲** محمدعلی متولد۱۰فروردین۹۷*

کلاس سوم محمدطاها.سال۹۷-۹۸. دبستان امید نرگس.خانم روشن دوست

جشن خودکار جشن نماز روز معلم فقط با۷تا از مامان ها تونستم هماهنگ کنم و کادوی روز معلم با هم بگیریم برای خانم روشن دوست وخانم طالبی،معلم کمکی شون. البته محمدطاها خودش رفته بود کربلا با باباش. جشن پایان سال  ...
25 ارديبهشت 1398

پیش۲فاطمه جان.سال۹۷-۹۸.پیش دبستانی کودک برتر.خانم زارعی

کیف فاطمه جان اردوی شهربازی دهه فجر عیدنوروز جشن تولد همگانی نوروز۹۸ جشن یلدا عکس دسته جمعی کلاس با خانم زارعی مهربان خاطرات روز معلم با زحمت زیاد همه ی مامان ها رو تونستم برای روز معلم هماهنگ کنیم وبراشون توی کلاسشون یه جشن کوچولو و زیبا گرفتیم. برای خانم زارعی یه کارت هدیه ۵۰۰هزار تومانی گرفتیم برای معلم ورزش.معلم زبان.مدیر و معاون هم هر کدام یک قاب نقره گرفتیم. که همه ی هماهنگی هاش رو خودم کرد.خیییلی وقت گرفت اما خداروشکر نتیجه خوبی داشت. تولد فاطمه تولد فاطمه شهریور بود و ما جشن مفصلی هم براش گرفتیم ولی خیلی دوست داشت توی مهدش هم براش تولد بگیریم.ماهم براش کیک گرفتیم و تعدادی هدیه برای دوستاش و شمع وبرف شادی و.... ...
25 ارديبهشت 1398

شیرین زبانی های محمدعلی

۱.سر سفره می خواست دوغ بخوره.گفتم نمیشه این ماله بعد از غذاست. گفت :نه این دوغ ماله خودمه ۲.محمدطاها امتحانش رو خیلی خوب داده بود و باباش برگه امتحانیش رو نگاه می کردند و با خوشحالی تشویقش میکردند. محمدعلی اومد وگفت:من کشیدم.
25 ارديبهشت 1398

اولین پیش دبستانی فاطمه از۳سالگی

من تصمیم داشتم فاطمه رو برای اینکه اذیت نشه حتی پیش ۱ هم نفرستم.اما خودش عاشق مدرسه رفتن بود. روز اولی که محمدطاها میرفت کلاس اول فاطمه رو هم با خودم بردم.وقتی می خواستم از مدرسه بیام خونه،فاطمه هم می خواست پیش محمدطاها بمونه.فقط چون گفتم اینجا مدرسه پسرونه اس راضی شد بیادبیرون. توی راه که داشتیم میومدیم خونه ،یه مهد سر کوچه مون بود اونهام روز اولشون بود وبچه ها سر صف بودند وجشن روز اولشون بود و بادکنک و شکلات و ... .فاطمه ی ۳ ساله هم خودش به زور رفت توی یکی از صف ها ایستاد و به زور رفت توی مهد. به مدیر گفتم آخه فقط ۳سالشه.گفتند اشکالی نداره ما برای ۳ساله ها آموزش مخصوصرخودشون داریم وبهشون سخت نمیگیریم. نشستم پشت کلاس گفتم حالا بعد یه ساع...
18 بهمن 1397

پاسخهای دندان شکن محمد طاها

۱.به محمد طاها گفتم عکس لباسهات که ریخته این وسط رو برای معلمتون میفرسم. گفت:ابروی بچه خودت رو میبری به من چه ۲.گفتم به خانومتون میگم شب رو تخت خودت نمی خوابی گفت:مگه خودت به من نمیگی حرفهای خونه رو به کسی بیرون خونه نگو . ۳.امتحان ریاضیش رو خیلی خوب داده بود فقط یک سوال کوچیک داشت.گفتم این همون سواله که خیلی باهات کار کردم گفت:پس نتیجه میگیریم که دیگه زیاد نباید تمرین کنم.
14 بهمن 1397
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سه تایی ها می باشد